این وبسایت در تاریخ 17/3/1387 تاسیس شده است.
موضوعات این وبلاگ عبارتند از تاريخ افغانستان.ورزش افغانستان
جغرافياي افغانستان.آب وهواي افغانستان.توضیح کامل درباره ی قوم های افغانستان. آثارباستاني افغانستان
اقتصاد افغانستان.عكس هاي از افغانستان وديگرمناطق آن
دانلود جديدترين آهنگ هاي افغاني وغيره........
عمل تبعیضانه ی شرکت برشنا و دولت در مانع شدن نقشه شرکت فیشنر المان برای انتقال برق از طریق مناطق مرکزی و هزاره نشین به منظور جلو گیری از پیشرفت مناطق هزاره نشین
شرکت فیشنر المان که یکی از بزرگترین شرکت های در ضمینه ی گسترش برق در جهان هست که وظیفه انتخاب مسیر درست انتقال برف از ترکمنستان به افغانستان را برعهده دارد می گوید بهترین و کم هزینه ترین راه انتقال برق از میدان وردک و بامیان هست وهیچ راه دیگری مناست نیست اما شرکت فاسد برشنا و وزارت اب و انرژی به منظور جلو گیری از پیشرفت مناطق مرکزی و هزاره نشین مانع اجرا این پروژه می شود و می خواهند راه دیگری را تایید کنند
که هزینه اجرای این پروژه را هم کشور ژاپن تامین می کند و سالانه می تواند40میلیون دلار به کشور افغانستان سود برساند که دولت مردان فاسد افغانستان 6سال هست که مانع اجرای این پروژه شدند
و در تاریخ11ثور1395 هیئت وزیران کابینه انتقال برق از مسیر که شرکت المانی گفته بود از میدان وردک و بامیان را رد کرده و به جای ان مسیر سالنگ را تایید کردن
برخلاق عقل و عدالت
یا شرکت فیشنر المان که یکی از بزرگترین شرکت ها در ضمینه ی گسترش برق درجهان هست در انتخاب مسیر اشتباه کرده یا شرکت فاسد برشنا و دولت مردان فاسد افغانسنان
اولین طیاره در افغانستان توسط یک جوان با استعداد هزاره ساخته شد
: تاریخ انتشار
۱۳۸۹ پنج شنبه ۱۵ میزان
کد مطلب : ۱۰۵۵
مومن زاده جاغوری
قرار بود که آقای ذاکر حسین امروز طیاره ساخته شده خویش را در غجور ولسوالی جاغوری به نمایش بگذارد بخاطر بعضی مشکلات به تعویق افتاده است . قرار است روز پنجشنبه همین هفته در هوای صاف جاغوری به پرواز آغاز نموده وشکوه معظمت جاغوری و جاغوری ها را به نمایش بگذارد...
پیشرفت هر ملتی در سایه تداوم ورشد افراد آن ملیت میسر است ملتی امروز می تواند سرفرازباشد که از آخرین دست اورد های روز بهره برده باشد و در نتیجه بتواند دست آورد های قابل توجه برای خود و کشور ش به ارمغان بیاورد .
مردم هزاره در سالهای متمادی متاسفانه قربانی جهالت های کور حکمان از خدا بیخبر شدند این ملت از صحنه علم به دورنگهداشته شده بودند. هنوز که هنوز است سایه شوم این تبعیض کاملا از سرما رخت بر نبسته است .
انقلاب علاوه بر ویرانگری هایش ثمرات قابل توجه هم برای این مردم در پی داشته است. این مردم ضمن مهاجرت توانسته استعداد های خود را به صحنه نمایش بگذارد و توانسته است قله های رفیع موفقیت را یکی پس از دیگری فتح ومقام شامخ را کسب نماید .که یکی از آنها آقای ذاکر حسین می باشد.
آقای ذاکر حسین از منطقه سرتیله سنگشانده ولسوالی جاغوری می باشد . ایشان یکی از جوانان با استعداد هزاره است که توانسته است ابتکارات و اختراعات در زمینه هوا فضا داشته باشد.
قرار بود که آقای ذاکر حسین امروز طیاره ساخته شده خویش را در غجور ولسوالی جاغوری به نمایش بگذارد بخاطر بعضی مشکلات به تعویق افتاده است . قرار است روز پنجشنبه همین هفته در هوای صاف جاغوری به پرواز آغاز نموده وشکوه معظمت جاغوری و جاغوری ها را به نمایش بگذارد .
مساحت آن به ۳۸/۸ هزار متر و جمعیت آن نظر به احصایه که بعد از بوجود آمدن اداره موقت در افغانستان صورت گرفت حدود ۸۰۰۰۰۰ هزار نفر بالغ میگردد.
غور که در چار چوب اداری هرات قرار داشت، در سال ۱۳۴۲ به عنوان استان جداگانه تشکیل و شهر چغچران به عنوان مرکز آن تعیین گردید.
این ولایت دارای ده منطقه اداری به نامهای: چغچران؛ پسابند، تولک، تیوره، ساغر، دولت یار؛ چار سده؛ شهرک و لعل و سرجنگل میباشد. در سال ۱۳۵۷ تعداد مدارس در این ولایت به ۱۴۱ باب میرسید که در شش باب آن دختران آموزش میدیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به ۶۸۹ نفر میرسید (شمار تمام آموزگاران و مأمورین دولتی در ولایت غور از ۱۰۷۰ نفر در نمیگذشت) و مدارس، حدود ۲۰۰ نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود ۱۶ هزار نفر میرسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ میگردید.
در غور معادن سرب، سیماب، نمک و همچنین آهن، زاک، زمج و طلا وجود دارد. عمدهترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل میدهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون رأس برآورد میشود و فرآورده گندم بیشتر از ۶۰ درصد نیازهای مردم را رفع نمینماید.
زبان مردم ولایت غور فارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشدهاست. میتوان میان ویژگیهای گفتاری تحصیلکردهگان که زبان کتاب و مدرسه در آنها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد، تا جایی فرق قائل شد، لیکن به طور کلی، لهجه غور فرقهای فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گَر» به معنی کوهستان است.
مردم این ولایت ۹۷٪ پارسی گویان شامل تاجیکها و هزارهها هستند.ازبکها و گروه کوچکی از پشتونها نیز در این ولایت زندگی میکنند.[۱][۳][۴] تاجیکها با ۶۵٪ گروه عمده قومیتی در این ولایت هستند.[۳][۵]
تاریخ
غور مرکز فرمانروایی غوریان و از زیبایی های آن زمان بوده است.
سرپُل یکی از ۳۴ ولایت (استان) افغانستان است. مرکز این ولایت شهر سرپل میباشد. مساحت این ولایت ۱۵٫۹۹۹٫۲ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۵۰۵٫۴۰۰ نفر است. (برآورد ۲۰۰۹)[۲] فاصله ولایت سرپل از مرکز (شهر کابل) ۶۰۳ کیلومتر میباشد. این ولایت تا سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) جزئی از ولایت جوزجان محسوب میشد. اما در این سال بر اساس تقسیماتی که صورت گرفت، ولایت سرپل از جوزجان جدا شد و به صورت یک ولایت مستقل درآمد.
مجموع مساحت این ولایت در حدود ۱۶۳٬۸۵۶ کیلومتر مربع از مساحت افغانستان را احتوا نمودهاست. این ولایت در دامنه شمال تیر بند ترکستان موقیعت داشته و بین ۳۵ درجه و ۳۰ دقیقه شرقی تا ۳۶ درجه و ۱۳ دقیقه شمالی و ۶۶ درجه و ۳۰ دقیقه جنوبی و ۶۵ درجه و ۲۹ دقیقه شرقی واقع است و ارتفاع ان از سطح دریا در مناطق هموار از ۶۴ متر تا ۱۷۵۰ متر در مناطق کوهستانی میرسد.
همچنین ۷۵٪ اراضی خاک ولایت سرپل کوهستانی یا نیمه کوهستانی و صرف ۱۴٪ دیگر آن اراضی هموار میباشد و مطباقی ان یعنی ۱۱٪ باقی مانده ساحات جنگلی، نیمه هموار و... میباشد.
تاریخچه
سرپل یکی مناطق باستانی شمال هندوکش و یا ترکستان جنوبی میباشد که در تاریخ بنامهای انبار، جوزجانان، گوزگانان، جوزجان، گوزگان و غیره یاد گردیدهاست (جوزجان و جوزجانان معرب کلمات گوزگانان و گوزگان است که اعراب بنابه نداشتن حرف:«گ» در الفای خود، اکثراً گاف را با«جیم» تعویض مینمایند).[۳]
میر غلام محمد غبار در صفحهٔ ۲۰۲ اثر معروف خود بنام تعلیقات جغرافیای تاریخی افغانستان ضمن معرفی شبرغان، سرپل را چنین تعریف میکند: «اشپورقان ونریان که شهری میان یهودیه و فاریاب است، بزرگترین شهر جوزجانان یا انبار میباشد، و آل فرغون (فریغون) در همین شهر مقیم باشند، و در زمستان به جزروان اقامت کنند.»[۳]
منظور از انبار همین سرپل امروزی است که در دوره زمامداری سلاطین تیموری بعد از اعمار پل تاریخی سرپل در زمان زمامداری میرزا سلطان حسین بایقرا، بنابه ابتکار وزیر دانشمند او امیرالکلام امیر علی شیر نوایی، برفراز دریای سرپل که از یکجا شدن آب دریاهای آقسو و قراسو ایجاد میگردد، به نام سرپل مسما میشود.
عبدالحی حبیبی در نخستین صفحهٔ کتاب جغرافیای تاریخی افغانستان چنین مینویسد: «کسانی که تاریخ وطن را خواندهاند، شاید بارها نام جوزجان یا گوزگان را که یکی از مناطق تاریخی است دیده و شنیده باشند. این منطقه به تصریح یاقوت حموی سرزمین پهناوری بوداز بلخ تا مرو رود که از شهرهای مهم آن انبار، فاریاب و کلار بود. المقدسی این ولایت را جزو بلخ شمرده و احمد بن یعقوب معروف به الیعقوبی در سال ۲۷۸ قمری گوزگان را در قسمت شمال مجرای رود شبرغان و شمال دریای میمنه میشمارد. بارتولد مستشرق روسی انبار را سرپل و فاریاب را نزدیک دولت آباد حالیه مینویسد.»
عبدالحی حبیبی درصفحهٔ پنجم همان کتاب، در رابطه با آل فریغون و دیگر دودمانهای حکمران در این حدود جغرافیایی مینویسد که: «یکی از این دودمانها حکمرانان آل فریغون یا فریغونیاناند که در جوزجان از حدود (۲۵۰ تا۴۱۰ هجری) فرمانروایی داشتند. این دودمان در عصر سامانیان و غزنویان دارای شهرت تام بودهاند و روابط دوستی و خویشاوندی را با هر دو خانواده سلطنتی حفظ میکردند و شاهان صلح دوست، علم پرور و دانشمند بودند... خود گوزگان بر حوالی سرپل کنونی اطلاق شدی و این دودمان از نسل شاهان قبل از اسلام (گوز گان خدا) مردم رباط فریغون بودند که بقول مقدسی به فاصلهٔ راه یک روزه راه از اندخوی کنونی و کرکی واقع بود...»[۳]
دایکُندی یکی از ۳۴ ولایت (استان) افغانستان است. ولایت جدید التأسیس دایکندی در مرکز افغانستان موقعیت دارد و با ولایات بامیان، غور، غز نی، ارزگان و هلمند متصل می باشد. این ولایت، در مدار عرض البلد ۳۳۵۵۰۰ و طول البلد ۲۵۵۵۰۰ واقع است و ۲۴۰۰ متر از سطح بحر ارتفاع دارد. دایکندی پیشتر یکی از ولسوالیهایولایت اُرزگان بود ولی در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
این منطقه دارای آب و هوای متنوع، گرم و سرد، ارتفاعات و پستیهای اندک و جلگههای سر سبز و به طور مجموع کوهستانی است.
دایکندی، دارای مساحت ۱۸٬۰۸۸ کیلومتر مربع و ۲۸۴۶ قریه و تعداد ۴۱۷٫۳۰۰ نفر نفوس میباشد و دارای ۹ ولسوالی. از لحاظ سیستم اداری و حکومتی این ولایت دارای ۹ واحد اداری است؛ یعنی، دارای ۹ ولسوالی است که مرکزیت ان در منطقه ی بادام خیز "نیلی" قرار دارد. ولسوالیهای آن هر یک: نیلی؛ شهرستان، میرآمور، اشترلی، سنگتخت و بندر، کیتی، کجران، و گیزاب است که البته تا هنوز ادارات دولتی اکثر نقاط ولایت غیر فعال است و به طور نمونه ولسوالی گیزاب فاقد اداره حکومتی است و دایکندی به لحاظ حضور نیروهای طالبان و وابستگان آن هنوز بر آن ولسوالی تسلط ندارد.
از لحاظ وضعیت فر هنگی
این ولایت نا انکشاف یافته ترین و محروم ترین منطقه در کشور است. اکثر ولسوالیها، قرات فاقد مکتب، مدرسه و فضای آموزشی است و در دولت محترم فعلی و موسساتی جونDHSA , APEP و غیره هنوز هم صدها دختر و پسر این ولایت از نعمت درس خواندن محروم است. مقاطع تحصیلی متوسطه و لیسه در بعضی جاهای این ولایت موجود است؛ در مرکز ولایت بالاترین مقطع درسی تا صنف ۸ فعال است. البته، بهترین منطقه از لحاظ وجود فضای آموزشی در کل ولایت ولسوالی شهرستان است.
جوزجان یکی از ولایتهای واقع در شمال افغانستان میباشد. مرکز این ولایت، شهر شبرغان است.این ولایت با کشور ترکمنستان هم مرز است. جوزجان در گذشته به ناحیهای وسیع گفته میشده که شامل ولایتهای جوزجان، سرپل و فاریاب بوده است. در گذشته از این ناحیه به نامهای جوزجانان، گوزگانان، جوزجان، گوزگان و غیره یاد میشده است (جوزجان و جوزجانان معرب کلمات گوزگانان و گوزگان است که اعراب بنابه نداشتن حرف :«گ» در الفای خود، اکثراً گاف را با«جیم» تعویض مینمایند).
در بیشتر کتابهای جغرافیایی که در جهان اسلام نوشته شده، نامی از آن برده شده یا بخش جداگانهای بدان اختصاص یافته است. ابن واضح یعقوبی که اثر خود را در حدود ۲۷۹ق/۸۹۲م نوشته، مرکز گوزگان را شهر «اَنبار» دانسته و گفته است که والیان در آنجا هستند. او جایگاه پادشاهان جوزجان را شهرهای «کندرم» و «قرزمان» دانسته است (ص ۶۳).
مؤلف حدودالعالم حدود آن را چنین بیان میکند: از مشرق به بلخ و تُخارستان تا حدود بامیان، از جنوب به آخر حدود غور و مرز بُست، از مغرب به غَرْجِسْتان و قصبۀ بشین تا حدود مرو و از شمال تا حدود جیحون (ص ۹۵). وی از نواحی و شهرهای زیر نیز در این ولایت نام برده است: ربوشاران، درمشان، تمران، تمازان، ساروان، مانشان، طالقان، جهودان، باریاب (پاریاب)، نریان، کرزوان، کندرم، ابنیر (صص ۹۵-۹۷). طبق نوشتۀ این کتاب، شهر جهودان (یهودیه) پایتخت فرمانروایان آل فریغون بوده است (ص ۹۷)؛ لیکن ابن حوقل که اثر خود را پیش از حدود العالم نوشته، شهر «اَنبار» را بزرگترین شهر این ناحیه دانسته و گفته است که آل فریغون زمستانها در این شهر اقامت میکنند (ص ۱۷۷).
مقدسی همانند نویسندۀ حدودالعالم یهودیه را مرکز ولایت گوزگان دانسته، ولی شهرهای آنجا را کم جمعیت یا باجمعیت اندک توصیف کرده است (ص ۴۳۳). وی بجز یهودیه، از شهرهای انبار، برزوزؤ فاریاب، کلان و شورقان نام برده است. مقدسی در جای دیگر کتاب خود ضمن توصیف راههای آنجا، راه یهودیه (پایتخت آل فریغون) تا رباط افریغون را دارای ۴ مرحله دانسته است (ص ۵۰۸). رباط یاد شده ظاهراً از بناهای یکی از فرمانروایان نخستینِ این خاندان بوده است.
اصطخری ضمن اینکه از یهودیه به سان مرکز گوزگان یاد کرده، شهر انبار را بزرگترین شهر و اقامتگاه پادشاهان این سرزمین بهشمار آورده است (صص ۲۱۳-۲۱۴). در افغانستان کنونی، در این حدود، ولایتهای جوزجان، سرپل و فاریاب وجود دارد که مرکز ولایت جوزجان شهر شَیُرغان، مرکز ولایت سرپل شهر سرپل که در قدیم انبار نام داشته و مرکز فاریاب شهر میمنه است که در قدیم یهودیه نام داشته است.
بیشتر مردم این ولایت را ازبکها و تاجیکها تشکیل میدهند. همچنین اقلیتی از پشتونها و هزارهها نیز در این ولایت ساکن هستند. شایان ذکر است که ولایت تخار یکی از سرسبز ترین ولایت های افغانستان به شمار میرود.بعد از اقدامات طالبان بر علیه اقوام غیرپشتون در این نواحی، تعداد پشتونها مانند سایر ولایات شمالی کاهش یافته است.
دریاه ها
دریای آمو و دریای کوکچه از اولسوالی دشت قلعه این ولایت عبور نمده است. [۲]
هرودوت مورخ یونانی از مردم باستانی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کردهاست. بطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشتهاست.
مردم
از جمعیت ۳۹۳٬۸۰۰ نفری این ولایت ۹۶٪ را پشتونها تشکیل میدهند.[۲]
حدود ۱۵۰۰۰ نفر (۱.۸٪) ازبک و ۵۰۰۰ نفر نیز از سایر اقوام حضور دارند.گمان میرود این اقوام بیشتر هزاره و بلوچ باشند.[۲]همچنین در قرن ۱۹ گروهی تاجیک که به شغل آهن فروشی مشغول بودند نیز در این ولایت حضور داشتند.[۳][۴]
هرودوت مورخ یونانی از مردم باستانی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کردهاست. بطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشتهاست. که از جمله والسوالی زرمت یکی از مشهورترین والسوالیهای ان میباشد. که بیشتر افراد ان در سیاست معاصر افغانستان رول ارزنده داشتهاست. افراد با نفوس در والسوالی متذکره در گذشتهها در دو قریه (نیک نام و کلالگو) بودند که از جمله میتوان به خاندان دوست محمد خان اشاره نمود که با شاه سابق روابط خوبی داشت.
مردم
از جمعیت ۴۱۵٬۰۰۰ نفری این ولایت ۹۱٪ پشتون هستند و ۹٪ باقی مانده را تاجیکها شامل میشوند.[۲]
پارسی گویان شامل هزارهها و تاجیکها و ایماقها اکثریت مردم این ولایت را تشکیل میدهند که شامل ۷۱٪ مردم میشوند. پشتونها نیز ۲۹٪ مردم منطقه را تشکیل میدهند.[۲][۳]
وضعیت جغرافیایی
ولایت پروان از چهار رودخانه (دریا) آب میگیرد که عبارت اند از:
دریای پنجشیر
دریای سالنگ
دریای غوربند
دریای شتل
همچنان دریای دیگری به نام دریا «باریک آب» از سمت جنوب غرب وارد وادی پروان میگردد اما این دریا آب موسمی دارد و دایم فعال نمیباشد.
ولایت بَغلان از ولایتهای کشور افغانستان است به مرکزیت پل خمری، مساحت ۲۱٬۱۱۲ کیلومتر مربع و جمعیت ۷۷۹٬۰۰۰ نفر است.
اراضی شهر کنونی بغلان از سه بخش زراعتی تشکیل میشود. بغلان نو در ۴ کیلومتری جنوب قرار دارد. شهر جدید مرکز استانداری است و از سال ۱۹۳۷ به حیطه حکومتی شیرخان افزوده شد و مرکز حکومتی از خان آباد به این منطقه منتقل شدهاست. در سمت جنوب بغلان جدید و با فاصله ۸ کیلومتری بغلان صنعتی قرار دارد
بازار شهر به دو بخش تقسیم شدهاست، در مرکز و ناحیه غربی غلات و میوه و در بخش شرقی بازار تجاری، خیاطی و چاپخانه مشاهده میشود.
منطقه بغلان در قدیم از آن کوشانها بود. بازماندههای یک آتشگاه زرتشتی به نام [۲]
این ولایت به ۱۵ وُلُسوالی (شهرستان) تقسیم شدهاست پل خمری مرکز آن میباشد که تقریبا ۸۸۳٬۷۹ تن جمعیت دارد. جمعیت کل ولایت بغلان به ۶۹۰٬۷۴۱ تن بالغ میشود ۱۰۹٬۹۵ خانواده در این ولایت وجود دارد و هر خانواده به طور میانگین شش عضو دارد.[۳]
۷۰٪ مردم این ولایت را پارسی گویان شامل تاجیکها و هزارهها تشکیل میدهند.پشتونها ۲۰٪، ازبکها ۹٪ و باقی مانده نیز تارتار هستند..[۴] ٪۸۰ از مردم بغلان در ولسوالیهای روستایی زندگی مینمایند درحالیکه ۲۰ ٪ آن در مناطق شهری به سر میبرند. ٪۵۱ از نفوس بغلان را مردان و ۴۹ ٪ آن را زنان تشکیل میدهد.
ولایت بغلان ازدیرباز یکی ازمناطق اصلی سرزمین قطغن میباشد، مگر پیش از این جز خاک تخارستان بود.واژه قطغن یک کلمه ترکی میباشد که دراصل نام یکی ازاقوام اصلی ترک که امروزه اوزبیکها ازآن نمایندگی میکنند، باید یاد اوری کرد که ازبکها در دوران شیبانیها از شمال فرارود بسوی افغانسان هجرت کرده اند . پشتونها درزمان حاکمیت ظاهر به این مناطق درقالب طرح اسکان ناقلین آورده شده اند. تاجیکها یکی از مردم بومی این ولایت و تمام شمال افغانستان می باشند. و حتی پیش از هجوم چنگیز خان بیشتر نفوس فرارود را می ساختند.
ولسوالی بورکه که ۹۵٪ باشندگان آن را اوزبکان تشکیل میدهند ازمناطق باستانی به شمار میرود. .[۵]
مراکز تحصیلات عالی ولایت بغلان
دانشگاه بغلان در سال ۱۳۷۲ تاسیس شد که شامل دانشکدههای ادبیات علوم اجتماعی و ساینس میگردیدو با آمدن طالبان تمام هست و بود ش به یغما رفت و ماه جدی ۱۳۸۰ دوباره پی گیری شد ودر سال ۱۳۸۲ دوباره افتتاح ومجدداشروع بکار کرد فعلاً دارای دو دانشکدهها میباشد در سال ۱۳۸۰ به تعداد ۱۰۳۰ دانش آموز که ذکور و۳۵۰ اناث و دارای ۴۴ استاد که ۴۰ تن ذکور و۴ تن اناث هستند.
دانشکده زراعت مؤسسه تحصیلات عالی بغلان
این تعمیر در ساحه پنجاه جریب زمین در سه طبقه به شکل پخته و اساسی به مصرف دو میلیون و دویست هزار دلار آمریکایی از بودجه انکشافی وزارت تحصیلات عالی توسط شرکت ساختمانی حریف اعمار گردیدهاست که دارای سی و دو اتاق درسی، یک سالن کنفرانس، کتابخانه، آزمایشگاه، اتاق نمایشگاه مواد زراعتی، اتاق اداری همراه با یک محراب مسجد میباشد.[۶]
ولایت (استان) بَدَخشان یکی از ولایتها(استانها)ی کشور افغانستان است. بدخشان در شعرهای شاعران به کیفیت لعل خویش معروف بودهاست. بدخشان در شمال شرقی افغانستان واقع است. این استان در سال ۱۸۹۶ میان دو امپراتوری بزرگ (روسیه تزاری و بریتانیا) به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش این استان تحت نام بدخشان روسیه و بعداً منطقه خودگردان کوهستانی بدخشان شوروی با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه تعلق گرفت، و بخش دوم با مرکزیت شهر فیضآباد به امارت افغانستان پیوست. روسیه و انگلیسآمودریا (جیحون) را به عنوان مرز طبیعی پذیرفته و توسط ستونهای مرزی نشانهگذاری شد. در سال ۱۹۱۷ بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه بدخشان روسیه به شوروی در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان تعلق گرفت.
مساحت بدخشان افغانستان ۴۴٬۰۵۹ کیلومتر مربع بوده و جمیعت آن بالغ بر ۸۷۴٬۰۰۰ نفر است، اکثریت باشندگان این استان را تاجیکان تشکیل داده و به زبان فارسی حرف میزنند.[۲] در بدخشان زبانهای دیگری به نام زبانهای پامیری (از خانواده زبانهای ایرانی شرقی) هنوز زنده هستند، و مردم به آنها تکلم مینمایند.همچنین گروهی نیز به زبان قرقیزی صحبت میکنند.همچنین گروهی از پشتونها و ازبکهای کوچ نشین و نیمه کوچ نشین نیز که از بعد از طی سافتهای طولانی به اینجا مهاجرت کردهاند نیز در این ولایت ساکن هستند.عده کمی از مسلمانان روسی نیز بعد از جنگ شوروی و افغانستان در دهه ۸۰ میلادی نیز در این ولایت ساکن شدهاند.[۳] دین اکثریت مردم مسلمان سنی است بجز عدهای از پامیری زبانان که پیرو شیعه اسماعیلی هستند.
ولایت (استان) بادغیس از ولایتهای شمال غربی کشور افغانستان به مرکزیت قلعه نو است. بادغیس از طرف غرب به ولایت هرات، از شرق به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسرحد میباشد. این ولایت ۲۳٫۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و دارای شش ولسوالی است.
بادغیس نامی است کهن و در یشتها از آن با عنوان «وائیتی گئس»، نام دوازدهمین کوهی که در زمین پدیدار گشته، یاد شدهاست. این واژهٔ اوستایی در بندهش بهصورت «وادگِس» یا «وادغِس» آمدهاست. بادغیس کوهیاست در مرزهای بادغیسان و آنجا ناحیهای است پر دار و درخت. یاقوت بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کردهاست و اصل آن را بادخیز میداند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد و معنی آن معلوم نیست، اما جزء آخر آن که «گئس» باشد، در اوستا به معنی «گیس» است.
تاریخچه
بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بودهاست و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان سرتاسر ایران به چهار بخش تقسیم شد، بادغیس نیز جزو مناطق چهاردهگانهٔ خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، و ملقب به برازان بود. همچنین بادغیس یکی از نواحی اسقفنشین ایران در زمان ساسانیان به شمار میرفت. این ناحیه به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت.
مردم بادغیس عمدتا دارای اقتصاد ضعیف اند و از این رو تلاش گسترده برای تامین مخارج شان میکنند.
بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهرهاست و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پائینترین سطح است.
بر پایه برخی منابع تاجیکها ۵۶٪ از جمعیت را تشکیل میدهند و ۴۰٪ پشتونها ، ۴٪ ازبکها، ترکمنها و بلوچها و سایر اقلیتها هستند.[۱] بر پایه AIMS و NPS جمیعت بادغیس ۶۲٪ تاجیک ، ۲۸٪ پشتون ، ۵٪ ازبک ، ۳٪ ترکمن و ۲٪ بلوچ است.[۲]
اُروزگان یکی از ۳۴ ولایت (استان) افغانستان است. مرکز این ولایت شهر ترین کوت میباشد.
ارزگان ساحه وسیعی را در شمال شرق قندهار تشکیل میدهد.اکثریت جمعیت این ولایت را پشتونها تشکیل میدهند.هزارهها نیز در جوار ولایت دایکندی حضور دارند.
گذشتهٔ تاریخی ارزگان
صاحب طبقات ناصری ارزگان را از شهرهای قدیم غور میداند. سنگ نبشههای متعددی در آن موجود است که بیانگر کیش مهر پرستی در سدهٔ پنجم در آن وادی بودهاست و به نظر میآید که نامگذاری آن هم مبتنی بر همین آیین بودهاست.
"الحمدالله رب العالمين و الصلوه و السلام علي سيد الانبياء و المرسلين محمد (ص ) و علي آله و اصحابه اجمعين "
ما مردم افغانستان :
با ايمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج ) و توکل به مشيت حق تعالي واعتقاد به دين مقدس اسلام ، با درک بي عدالتي ها و نابساماني هاى گذشته و مصايب بي شمارى که بر کشورما وارد آمده است ، باتقدير از فداکارى ها، مبارزات تاريخي ، جهاد و مقاومت بر حق تمام مردم افغانستان و ارج گذارى به مقام والاى شهداى راه آزادى کشور، با درک اين که افغانستان واحد و يکپارچه به همه اقوام و مردم اين سرزمين تعلق دارد، با رعايت منشور ملل متحد و با احترام به اعلاميه جهاني حقوق بشر، به منظور تحکيم وحدت ملي و حراست از استقلال، حاکميت ملي و تماميت ارضي کشور، به منظور تاسيس نظام متکي بر اراده مردم و دمکراسي ، به منظور ايجاد جامعه مدني عارى از ظلم ، استبداد، تبعيض و خشونت و مبتني بر قانونمندى ، عدالت اجتماعي ، حفظ کرامت و حقوق انساني و تامين آزادى ها و حقوق اساسي مردم ، به منظور تقويت بنيادهاى سياسي ، اجتماعي ، اقتصادى و دفاعي کشور، به منظور تامين زندگي مرفه و محيط زيست سالم براى همه ساکنان اين سرزمين ، و سرانجام ، به منظور تثبيت جايگاه شايسته افغانستان در خانواده بين المللي ، اين قانون اساسي را مطابق با واقعيت هاى تاريخي ، فرهنگي و اجتماعي کشورو مقتضيات عصر، از طريق نمايندگان منتخب خود در لويه جرگه مورخه چهاردهم جدى سال يک هزار و سيصد و هشتاد و دو هجرى شمسي در شهر کابل تصويب کرديم .
· فصل اول دولت
ماده اول
افغانستان ، دولت جمهورى اسلامي ، مستقل، واحد و غيرقابل تجزيه مي باشد.
ماده دوم
دين دولت جمهورى اسلامي افغانستان ، دين مقدس اسلام است . پيروان ساير اديان در پيروى از دين و اجراى مراسم ديني شان در حدوداحکام قانون آزاد مي باشند.
ماده سوم
در افغانستان هيچ قانون نمي تواند مخالف معتقدات و احکام دين مقدس اسلام باشد.
ماده چهارم :
حاکميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقيم يا توسط نمايندگان خود آن را اعمال مي کند.
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعيت افغانستان را داراباشند.
ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون ، تاجيک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، پشه يي ، نورستاني ، ايماق ، عرب، قرغيز، قزلباش ، گوجر، براهوى وساير اقوام مي باشد.
بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق مي شود.
هيچ فردى از افراد ملت از تابعيت افغانستان محروم نمي گردد.
امور مربوط به تابعيت و پناهندگي توسط قانون تنظيم مي گردد.
در کتاب افغانستان در مسير تاريخ اثر مير غلام محمد غبار از کلمهٔ «آريانا» به عنوان نام تاريخي افغانستان نام برده شدهاست.اما از آنجا که در آن زمان افغانستان داري هويت يک کشور نبوده ين نام را نميتوان بعنوان نام قديمي افغانستان قلمداد کرد و حتي ميتوان آريانا را همان کلمهٔ يران دانست.
دکتر ذبيح الله صفا باور دارد: (ائيرين همان نامي است که در زبان پهلوي به «اِران» (يران با ياء مجهول) مبدل گشت و در دورة اسلامي يران (با ياء معلوم) خوانده شد... که میتوان آن را سرزمين اصلي آريا ناميد.رک به : حماسه سريي در يران ، ص ۴۴
شادروان احمد علي کهزاد را نيز باور برين بود که : (همين نام يريانا و آريانا بود که بعدها در پارس «پارسه» با تغيري اندک «يران» قبول شد.)رک به : رسالة آريانا
استرابون (Strobo – ۴۰ق م – ۴۰ م) ، جغرافيدان معروف عهد قديم يونان ، که اندکي بعد از سقوط دولت يوناني باختر میزيست ، از محدودهٔ جغرافييي افغانستان امروزي با نام آريانا ياد کرده ، باختر و بلخ و سند را هم جزئي از آريانا بشمار آوردهاست. رک به: تاريخ افغانستان / مهديزاده کابلي
کلمه ديگري که به عنوان نام قديم افغانستان استفاده ميشود «خراسان» است که نام بخشي از «يران تاريخي» است. خراسان بزرگ به بخش شرقي يران تاريخي گفته میشده. ۱
احمد شاه دراني از شاهان پشتون افغانستان، در سال ۱۷۴۷ ميلادي، رسما به عنوان شاه خراسان تاجگذاري نمود
واژهٔ افغانستان نخستين بار در زمان شاه شجاع و پس از نيمهٔ قرن ۱۹ توسط انگليسها در برخي معاهدهها استفاده شد.
افغان اگرچه در لغت به معني ناله و فغان است اما در حقيقت مستعرب واژهٔ اوغان است که به اقوام پشتون گفته میشود اما قانون اساسي افغانستان هر تبعهٔ کشور افغانستان را صرفنظر از قومي که بدان تعلق دارد «افغان» اطلاق ميکند.
اسلام - شیعه (دوازده امامی و اسماعیلی)، با اقلیت سنی
گروههای نژادی مرتبط
ایرانی و آیماق و ترک
هزارهها یکی از قومهای پارسی زبان افغانستان و خراسان قدیم و شیعه مذهب هستند که سومین گروه قومی عمده افغانستان را تشکیل میدهند. بر پایه بنابر برخی منابع جمعیت آنها تقریباً ۲۷٫۵ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند برخی ۱۸٪و برخی دیگر از منابع ۱۰٪ عنوان میکنند.
هزارهها مردمانی آمیخته از نژاد زردپوست و ایرانی نژاد هستند که فارسیزبان میباشند. هزارهها در زمان حکومت شاه عباس صفوی به دین اسلام شیعی گرویدند. برخی نیز موافق نیستند، مثلًا علی اکبر تشدید دربارهٔ قدمت تشیع در کوهستان غور مینویسد: «مرکز شیعیان غیور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است. زیرا بین سالهای ۳۵ تا ۴۰ هجری مسلمان شدهاند و در زمان خلافت علی، جعده بن خبیره المخزومی که خواهرزاده علی بود، از طرف وی به حکومت خراسان منصوب شد. به خاطر رفتار شایسته جعده، مردم غور داوطلبانه به علی محبت میورزیدند. امرای غور که وضع را کاملا انسانی مییابند، بدون جنگ سر بر خط فرمان علی گذارده به دین اسلام گرویدند. به پیشنهاد جعده، علی فرمان حکومت سرزمین غور را به خاندان ((شنسب)) که امرای قبلی آن سامان بودند صادر کرد و این فرماننامه قرنها در آن خانواده محفوظ بود و مایهٔ افتخار و مباهات آن دودمان به شمار میآمد.» مناطق هزاره نشین در افغانستان به هزارهجات و هزارستان معروف است.
زبان
هزارهها به زبان فارسی با گویش هزارگی که از لهجههای شرقی زبان فارسی است صحبت میکنندو فرهنگی مشابه با دیگر اقوام فلات ایران دارند. تعدادی واژههای عربی و ترکی و مغولی به این لهجه وارد شدهاست. لهجه هزارگی برخی از ویژگیهای دستوری فارسی سدهٔ چهارم و پنجم هجری را در خود حفظ کردهاست. در لهجهٔ هزارگی دو حرف د غلیظ و ت غلیظ نیز وجود دارد که تلفظشان نزدیک به تلفظ آن حروف در پشتو و اردو است. میزان تفاوت لهجه با فارسی معیار در لهجه جاغوری هزاره بسیار زیاد و در لهجه دایزنگی کم است.
نژاد
عمدتا مردم هزاره آمیختهای از نژاد شرقی و نژاد غربی هستند. تحقیقات ژنتیکی نشان دادهاست که هزارهها وابستگی نژادی زیادی به مردم مغول و مردم همسایه خود دارند.
مردم پشتون یا پختون (به پشتو: پښتانه، (به اردو: پٹھان)) (در گذشته: افغان) از اقوام ایرانیتبار هستند که به زبان پشتو سخن میگویند و بیشترشان سنی حنفی هستند. این قوم بیشتر در شمال پاکستان و جنوب افغانستان زندگی میکنند.این قوم به رفتار افراطی شان در جهان شناخته شده اند. گروه طالبان معروف ترین گروه تروریستی از این قوم هست. این قوم در پاکستان و افغانستان تلاش کرده است تا دولت مستقل خودشان را تشکیل دهند ولی با مقاومت دیگر اقوام ساکن پاکستان و افغانستان روبرو شده اند. در گذشته به پشتونها، «افغان» میگفتند اما پس از استقلال افغانستان، دولت این کشور واژهٔ افغان را به همهٔ مردم افغانستان اطلاق کرد و پس از آن بیشتر به این قومیت، پشتون گفته شد.
ریشه شناسی واژۀ پشتون
ریشۀ واژۀ «پشتون» واژۀ هندوایرانی «(parśṷ(a*» است به معنی «شانه پهن»، یعنی «تنومند، فراخ سینه، تهم تن، پهلوان». واژه های «پارس» و «پهلوان» که نام «پارسیان و پهلویان، یعنی خراسانیان یا پارتیان» بوده و هستند، نیز از همین ریشه و بن است. «پښتون» و «پختون» برخاسته از «*parθavāna-» در پارسی باستان و «*parśavāna-» در ایرانی باستان با همان معنی «پهلوان» می باشند.
واژۀ «پَختون» [paxtun] در گویش شرقی زبان پشتو گونۀ دیگری است از «پښتون» [paʂtun] در گویش غربی همین زبان که کهن تر است و همین واژه نشان می دهد که «-ښت-» [-ṧt- [ʂt]] در زبان پشتو همواره با «*-رس-» [*-rs-] در پارسی باستان برابر است. چنانچه، «پرسیدن» [porsidan] در پارسی با «پښتل» [puṧtəl] در پشتو.
تعریف واژه پشتون
افغان واژهای است که به اقوام پشتون زبان در قدیم گفته میشد. اما قانون اساسی افغانستان هر یک از شهروندان افغانستان را صرفنظر از قومی که بدان تعلق دارد «افغان» اطلاق میکند.
یک شاخه از اقوام آریایی بوده که به زبان پشتو تکلم میکند، دارای خصوصیات و عنعنات مخصوص به خود بوده وعلاوه بر زبان مشترک دارای ریشه و شجره خونی یا عرقی مشترک نیز میباشند. بناء این تعریف اخص و اول برای پشتون میباشد و آن عده از گویندگان پشتو را که هم ریشه (تبار) نیستند در برنمیگیرد.
به هر آنکس که با زبان پشتو، عادات و عنعنات پشتون بزرگ شده باشد و زبان اولش پشتو باشد، پشتون اطلاق میگردد، صرفنظر از علایق عشیروی، خونی وتبار.
چند تن از مشاهیرتاجیک. به ترتیب از چپ به راست: اسماعیلسامانی٬ ٬امامعلیرحمان٬حماسهکوهستانی
جمعیتکلی
6میلیون تن
زبانها
فارسی زبانهایدری،تاجیکیو برخیپامیری
دینها
اسلام بیشترسنی(حنفی)و اقلیت شیعه(دوازده امامی واسماعیلی)
توضیح کامل درباره ای
قوم تاجیک یکی از اقوام کشور
افغانستان
تاجیک (به تاجیکی: Тоҷик، (به انگلیسی: Tajik)) نامی عمومی است که بر اقوام آریایی ایرانیتبار و فارسیزبان که از کهنترین زمان در آسیایمرکزی و افغانستان زندگی میکردند اطلاق میشود که وطن اجدادی آنها افغانستان، تاجیکستان و جنوب ازبکستان میباشد. امروزه افزون بر این مناطق، در ایران و پاکستان نیز به سر میبرند.
مردم تاجیک از نظر زبان، فرهنگ و تاریخ بسیار نزدیک به فارسیزبانان ایران هستند. تاجیکهای چین، با وجود اینکه به نام تاجیک شناخته می شود به زبانهای ایرانی شرقی صحبت میکنند و از تاجیکهای ایرانی متمایز هستند.
نامهای دیگر برای مردم تاجیک، فارسی، پارسیوان یا پارسیبان و دهقان (به تاجیکی: Деҳқон) میباشد. دهقان در قدیم به ایرانی اصیل صاحب ملک و زمین اعم از دهنشین و شهرنشین اطلاق میشده و مقابل تازی و بری پنداشته میشده که چادرنشین و بدوی بودند.
خاستگاه واژۀ تاجیک و کاربرد آن
خاستگاه واژهٔ تاجیک نامعلوم است. شرح و بیان معنای این واژه تاریخی در چند مقالۀ علمی تحلیل و بررسی شدهاست. در اینجا دیدگاههای چند تن از دانشمندان به طور فشرده در مورد تاریخ واژهٔ «تاجیک» درج شدهاست:
تاجیک نام قبایل «داها» بوده، پارتها و اشکانیان «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده میشدند.
تاجیک نامی است که ترکها بر ایرانیان نهادند. از آنجا که ایرانیانپارسی کلاهی تاج مانند بر سر مینهادند.
تاجیک از «تای» است و همریشه با کلمه یونانی «تگاس» به معنای پیشوا و «ددیک».
تاجیک از ریشه «تژی» در زبان سکایی است.
تاجیک همریشهاست با نام مردم ایرانی «تات». (رد شده)
تاجیک صفت منسوب است از واژه «تاج».
تاجیک صفت منسوب است از نام قبیله عربی «طای». (رد شده)
تاجیک صورت دیگری از «تازیک» و «تاژیک» به معنای «عرب» است. (رد شده)
ازبک یک قوم ترکتبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است.
تاریخچه
باتو فرزند جوچی و نوادهٔ چنگیز به اروپا حمله کرد و برادرش شیبان را به فرمانروایی مجارستان برگزید. بیشتر سربازان باتو از میان ترکمنها و سایر اقوام ترک بودند و تنها افسران عالی رتبه از میان مغولان بودند. سربازان تحت فرماندهی شیبان بعدها در تیومن در مرکز روسیه و سیبری حاکمیت یافتند. محمد خان شیبانی به افتخار جدش تخلص شیبک را برگزید و به سرزمینهای آباد فرارود حمله برد. او دولت تیموریان را از میان برد ولی خودش گرفتار شاه اسمائیل صفوی گشت. بعد از او ازبکان در آسیای میانه باقی ماندند. وجه تسمیهٔ ازبک به سربازان شیبانیان این بود که فرمانروای اردوی زرین در زمان منگو تیمور فرزند هولاکو و پشت ششم شیبان فردی به نام ازبک خان بود. از فرمانروایان ازبک، ازبکخان و پسرش جانیبیگ در تاریخ قبل از تیمور مشهورند. بعد از دورهٔ تیمور این امرا در ماوراءالنهر قدرت یافتند. در دورهٔ صفوی، ازبک و ازبکان عنوان سلسلهٔ امرای شیبانی است که بوسیلهٔ محمدشاهبخت (محمد شیبانی) مشهور به شاهی بک یا شیبک تأسیس شد (۹۰۵ ه. ق.) و غالباً بسبب تعصب در مذهب تسنن و تجاوز به خراسان با شاهان صفوی در زدوخورد بودهاند. مرکز امرای این سلسله سمرقند بودهاست و امرای مزبور با خانات خیوه و خانات بخارا و خانات خوقند و امرای آستراخان (معروف به خانان جانی) خویشاوند و منسوب بودهاند. دولت آنها نیز عاقبت بوسیلهٔ امرای هشترخان (حاجی طرخان) منقرض شد.
قَندَهار یا کندهار یکی از (ولایت)های افغانستان است که در جنوب شرق این کشور موقعیت دارد و اکثر باشندههای این ولایت پشتون هستند.
مرکز این استان شهر قندهار است. جمعیت این استان نزدیک به ۸۹۰ هزار نفر است که ۳۰۰ هزار نفر از ایشان در شهر قندهار زندگی میکنند. بیشینه مردم استان قندهار پشتوزبان هستند.
سَمَنگان یکی از ۳۴ ولایت (استان) افغانستان است. مرکز این استان شهر آیبک است.
تاریخچه
شهر قدیمی سمنگان در جنوب شرقی خلم، در ولایت مزار شریف و در طول تاریخ بر سر یکی از راههای مهم بلخ بوده است. در شاهنامه فردوسی چنین آمده است که رستمزال با تهمینه دختر شاه سمنگان ازدواج کرد. به روایت شاهنامه این شهر در مرز ایران و توران قرار داشته است. سمنگان يكي از ولايات كهن و باستاني كشور عزيز ما أفغانستان بوده مركز آن شهر شاداب وسر سبز ايبك ميباشد . كه ارتفاع آن از سطح بحر بيش از هزار متر است . اين منطقه خيلي ها حاصلخيز بوده ، حبوبات و ميوه هاي فراوان دارد . آب و هواي ايبك شهرت زياد داشته چنانچه گفته اند : آب ايبك ، نان ايبك ، خواب ايبك .
سمنگان در امتداد شاهراه كابل - حيرتان بين بغلان وبلخ در يك منطقه مهم كشور عزيز ماافغانستان واقع شده كه در اثر كشف شواهد و آثار تاريخي اهميت خاصي پيدا كرده است چناچه در پايه حفريات و تحقيقات دكتر كارنتون مورخ و باستان شناس امريكاي در غار قره كمر كه در كوه هاي مجاور ايبك واقع شده ، در حوالي 30-50 هزار سال قبل از ميلاد شيكاري هاي همين منطقه سپري مينموده اند و به حيث يكي از كانون هاي زندگاني مردمان عصر حجر در افغانستان شناخته شده و آثاري از قبيل سنگهاي چقماقي، استخوان حيوانات و خاكستر ذغال بدست آمده است و كشف آتشگاه سرخ كوتل و آثار بدست آمده از آن مجاورت شرقي سمنگان ، روشني جديدي به سمنگان عصر كوشاني ها در قرن اوليه مسيحي به تمام اين مناطق مي اندازد .
رباتك منطقه ديگري از سمنگان كه در عصر كوشاني ها آباده بوده ، آثار مسكوكات بدست آمده از رباتك شاهد اين مدعاست همين قسم در داخل دره معروف به زندان سموج هاي مشاهده ميشود كه نشان دهنده آباداني زياد بوده است .
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان .::وبلاگ تخصصی افغانستان::. و آدرس afghanistan.mahtarin.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد .